وقتی...


وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

عهد و پیمانی که روزی ، با دلت بستم شکست


ناگهان دریا تو را دیدم حواسم پرت شد 

کوزه ام بی اختیار افتاد و از دستم شکست


در دلم فریاد زد فرهاد ، کوهستان شنید

چون صدا در کوه پیچید ،عاشقانه عاشقت هستم شکست

کوچه


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم 
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

فریدون  مشیری

مجنون


یک شبی مجنون نمازش را شکست 

بی وضو در کوچه لیلا نشست


عشق آن شب مست مستش کرده بود

فارغ از جام الستش کرده بود


سجده ای زد بر لب درگاه او

پر ز لیلا دل پر آه او


گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

بر صلیب عشق دارم کرده ای


جام لیلا را به دستم داده ای

واندر این بازی شکستم داده ای


نشتر (نیزه) عشقش به جانم میزنی

دردم از لیلاست آنم میزنی


خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

من که مجنونم تو مجنونم مکن


مرد این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو ،من نیستم


گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ و پیدا و پنهانت منم


سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی


عشق لیلا در دلت انداختم

صد قمار عشق یکجا باختم


کردمت آواره ی صحرا نشد

گفتم عاقل میشوی اما نشد


سوختم در حسرت یک ((یا ربت))

غیر لیلا بر نیامد از لبت


روز و شب او را صدا کردی ولی

دیدم امشب با منی گفتم بلی


مطمئن بودم به من سر میزنی

در حریم خانه ام در میزنی


حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود


مرد راهم باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم



منبع :http://www.delebitaghat.blogfa.com/

باز باران


باز باران


باز باران نه نگویید با ترانه 

می سرایم این ترانه جور دیگر

باز باران بی ترانه دانه دانه

 بر بام خانه

یادم آرد روز باران

پا به پای بغض سنگین 

تلخ و غمگین دلشکسته 

اشک ریزان 

عاشقی سرخورده بودم

 می دریدم قلب خود را 

دور میگشتی تو از من

 با دو چشم خیس و گریان

 می شنیدم از دل خود

این نوای کودکانه پر بهانه

 زود برگردی به خانه

 یادت آید هستی من 

آن دل تو جار می زد

  این ترانه باز باران 

باز میگردم به خانه


منبع: http://www.asheghebijan.blogfa.com/