نمیخوام


 دلم نمیخواد چشمات رو از پشت سرت بگیرم تا اسممو بگی 

آخه طاقت شنیدن اسم هایی رو که میگی رو ندارم

وقتی...


وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

عهد و پیمانی که روزی ، با دلت بستم شکست


ناگهان دریا تو را دیدم حواسم پرت شد 

کوزه ام بی اختیار افتاد و از دستم شکست


در دلم فریاد زد فرهاد ، کوهستان شنید

چون صدا در کوه پیچید ،عاشقانه عاشقت هستم شکست

کوچه


بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم 
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

فریدون  مشیری